داستان زندگی

ساخت وبلاگ

دیشب دختر عمه ام زنگ زد،. و تبریک سال نو! و اینا...اینجاش عجیبه که سالای پیش تبریکی نبود و حالا یهو پنج شش روز بعد عید یهو تبریک؟ بعدم اصرار که با هممون صحبت کنه! از این قرار عجیبه که رفت و امدی نداریم و یک شهر زندگی نمیکنیم و عمه ام فوت شدن و...راستی، اتفاقا دوماه پیش هم اومدن خونمون! حالا خواهراش اینطور نیستن...

خرابکاری در کار...
ما را در سایت خرابکاری در کار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : e0000z بازدید : 129 تاريخ : جمعه 29 فروردين 1399 ساعت: 14:54