فوت نابهنگام آدمها، هم ادمو ناراحت میکنه هم میترسونه،... و من ترسیدم از همچین مرگ های ترسناک... چطور آدمی که روز اول عید سفره هفت سین میندازه و با صورت بشاش و پر از شوق و شور زندگی، آرزوی سال خوب میکنه، چند روز بعد دچار همچین مرگی میشه؟ اونم اینقدر دردناک که ۳۰_۴۰ ساعت بعد فهمیده میشه:/... در اوج جوانی و زیبایی... واقعا خودشو کشته؟ نامه برای دخترش نوشته؟ از زندگیش نارضایتی داشته؟ اخه تو زن تحصیل کرده و مستقل و مشهوری بودی، میتونستی از این زندگی مشترک بیای بیرون... باور نمیکنم تو بخاطر همچین علتی خودکشی کنی، کاش مرگ طبیعی باشه، کاش....
به عنوان یک معمار به خونه های بعد مرگ فکر میکنم، بعد آزاده کسی میتونه توی اون خونه زندگی کنه؟ همسایه ها چطور از در اون خونه رد میشن؟ حسشون چیه؟ یا خونه میترا استاد، حموم اون خونه که با گلوله کشته شد، ...وسایل خونه چی میشه؟ خونه نحس فروخته میشه؟ کسی میخره؟ این خونه های لاکچری که مرگ ها و قتل های وحشتناک دیدن، بعدش چی میشن؟ کسی یادش میره؟ پنهان میکنن؟ یا اصلا قتل و مرگ آدمهای عادی تو خونه چی میشه؟؟؟
خیلی دوست دارم تحقیق کنم راجبشون... برم دایره جنایی و جویای احوالات خونه های مرگ باشم! ولی میترسم و روحیه شو ندارم، مقوله سنگین و دهشتناکیه...
برچسب : نویسنده : e0000z بازدید : 83