روز خوبی نبود،…

ساخت وبلاگ

خیلی جدی داشتیم میگفتیم ۷۰٪ سهم من، ۳۰٪ سهم دفتر،... یا اینکه با سه روز تو هفته و روزی چند ساعت من اوکی بود،... زر و پر های مفت هم زد، خاطرات سفر خارجه هم گفت! قرارداد ۸۰۰ میلیونی اشم گفت،... تهش حسم یجوری بود به مهندسه! یکی که راحت حرف میزنه، همون جلسه اول سوالات خصوصی بی ربط به کار میپرسه،.. منم مردد بودم، میخواستم فکر کنم! ولی عنا زنگ زدن که نمیتونیم فعلا باهاتون همکاری کنیم!!! از اینکه نشد ناراحت نیستم، از این ناراحتم چرا من زودتر نه رو نزدم تو دک و پزشون!

ولی واقعا چرا اونقد ریز شدی؟؟ مریضی؟ لاس زدن دوست داری؟ بهم میگفت چرا اینقد خشنی!ما همکاریم خرابکاری در کار...

ما را در سایت خرابکاری در کار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : e0000z بازدید : 85 تاريخ : سه شنبه 25 بهمن 1401 ساعت: 19:31