به اندازه چند نفر غمگینم…

ساخت وبلاگ

وقتی مبلامون رو عوض کردیم، تا مبل جدید بیاد، یک ماهی زمان برد، تو این مدت بارها تو ذهنم میومد که برو رو کاناپه دراز بکش، میرفتم تو پذیرایی و میدیدم که نیست، یک حال دپرس بدی میشدم، بارها و بارها تکرار شد، هی ذهنم میگفت برو رو صندلی بشین فیلم ببین، برو رو کاناپه کتاب بخون، و هربار تا به چشمم نمیدیدم که نیست، مغزم ول نمیکرد...

الانم انگار به دلمه لوازم تحریر بگیرم، کتاب جلد کنم، اصرار کنم دفترام فنری باشه، خودکارام زبرا باشه، کیفم جدید باشه،...ولی دختر تو شش ساله از دانشگاهم فارغ التحصیل شدی،۶ ساااال...

خیلی خیلی این هوا و تغییر فصل رو دوست ندارم، حس انجام یکاری که نیست و تموم شده بهم میده،...

یک سریال کره ای شروع کردم یک قسمتاش اونقد جذاب و هیجان داره که چشم برنمیدارم، اسمش "چتر ملکه"

کاش فردا کلاسم کنسل شه، من نمیتونم کنسل کنم کاش از طرف استاد و آموزشگاه یک حرکتی بزنن،... نوازنده هم مسافرت و عشقو حاله، منم حوصله کلاس ندارم،... صبح منتظرم تماسم که بگن کنسله و من کرور کرور برای چند لحظه خوشحال شم خرابکاری در کار...

ما را در سایت خرابکاری در کار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : e0000z بازدید : 43 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1402 ساعت: 23:21