دیدی دلا شیدا شدی؟

ساخت وبلاگ

یک زمانی آرزوم بود برم این همایش های شیک مهندسی، از اونا که آدم پاشنه بلندا و کراواتیا میرن، از اونا که باید دعوت نامه داشته باشی، از اونا که تو سالن همایش و هتل های شیک و لاکچری شهره، از اونا که بریز بپاشه،...

اره رفتم، از پارسال استارت خورد و تا الان چندین تا درست حسابی‌شو رفتم، دعوت نامه هم بهم دادن، بهم هم زنگ زدن که حتما بیاین خانم مهندس، اره رفتم، همین امشب هم رفتم، توی هتل پنج ستاره، تو سالن همایش شیکش، از اونا که خدمتکارای کت شلواری در بزرگ رو باز میکنن و میگن از اونطرف بفرمایین خانم مهندس، از اونا که لوستر دو سه متری تو لابی آویزونه، همه شیکن و لبخند میزنن، از اونا که پذیرایی سلف سرویس دارن، فکر کنم ده مدل شیرینی بود، چهار مدل میوه، چایی و نسکافه و مخلفات، اره واقعا شیک بود، ولی من هنوز با این آدما بُر نخوردم، شاید باید میرفتم روی سن و بلند میگفتم من انیمیشن درست میکنم، کی می‌خواد باهام همکاری کنه؟ نمیدونم! نه! من اگه دنبال کار بودم که تپ تپ رزومه میفرستادم به اینور اونور، هم میخوام کار کنم هم نمیخوام! چمیدونم، جماعت معمارا و موزیسین های شیک رو خیلی میپسندم، بودن کنارشون حس خوبی بهم میده، من از اینام...

خلاصه از دور قشنگ بود، توش خبری نبود واقعا، شایدم هرمرحله که آدم رد میکنه، یک چیز بهتر پیدا میکنه و اونو دلش می‌خواد، و این سیکل باطل تا ابد هست...

امروز صبح و عصر بیرون بودم، فردا صبح و عصر کلاس دارم!

برم دشیفراژژژژژژ خرابکاری در کار...

ما را در سایت خرابکاری در کار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : e0000z بازدید : 39 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1402 ساعت: 20:09