یک آبان من بود امروز…

ساخت وبلاگ

یکوقتایی تعریف میکنه یکوقتایی هم ناامید، وسط اینهمه ضد و نقیضی که داره، منم ‌پژمرده میشم، چون تقریبا حرفشو بیشتر از همه کسایی که میشناسم قبول دارم، تجربه اینو کسی نداره اینجا، ولی ولی انگار که یک چیزی باشه، انگار وقتی برای من خیلی متمایل نبود کاری بکنه، انگار وقتی زیاد گیر نمیده و میگذره، انگار که میشنوه و تلاشی برای بهبود من نمیکنه انگار که واقعا چیزی باشه، چیزی که دسته من نبوده و نیست انگار...

انگار مثل وقتی که دست روی کلاویه قفل میکنه، چهارتا نت رو نمیتونی درست کنی، هی نمیشه و نمیشه و نمیشه...

خیلی خیلی خیلی احوالات بدی دارم، خییییییییییییلی

مثلا خواننده اس! بعد با دماغ قرمز و صدای گرفته اومده! وای بحالت ازت مریض بشم خرابکاری در کار...

ما را در سایت خرابکاری در کار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : e0000z بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت: 16:26